محمد طاها محمد طاها ، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

یادداشتهای فرزندم

مطالب خواندنی

هیچکس حق نداره از طرفش بپرسه “تو برا من چی‌ کار کردی؟”تو ٧ میلیارد انسان تورو پیدا کرده، دیگه چیکار کنه !؟   تجربه نشون داده وقتی با دوستت دعوات میشه تازه میفهمی چقدر از اسرار زندگیت با خبر بوده ! این چه حرفیست که در عالم بالاست بهشت هرکجا وقت خوش افتاد همانجاست بهشت دوزخ از تیرگی بخت درون تو بود گر درون تیره نباشد همه دنیاست بهشت   دنیای عجیبی شده است . . . برای دروغ هایمان ، خدا را قسم میخوریم ،     و به حرف راست که میرسیم ؛ می شود جان ِ تــو…    ...
26 شهريور 1392

بدون عنوان

خدا جونم ازت متشکرم به خاطر این بابای خوبی که بهم دادی  خیلی مهربونه من خیلی دوستش دارم خدا جونم این بابای خوب ازم نگیر   ...
25 شهريور 1392

بدون عنوان

دل است دیگر ... بگذارید بگرید تا بداند هر آنچه خواست داشتنی نیست !    خدایا !    به اندازه آسمانت دیروز آرزم داشتم و میخواستم دست اتفاق رو بگیرم تا نیفت اما امروز فهمیدم اتفاق هم که بیفتد باز من زندگی خواهم کرد چون تو میخواهی!!!!!!!!!!         ...
25 شهريور 1392

بدون عنوان

دیشب کلی خوش گذشت انشاءالله شنبه عکسهای تولد رو میذارم دیشب رقصیدن محمدطاها دقیقاً همین شکلی بود عمه مریم، عمه الهام و عمو حسین حسابی سنگ تموم گذاشتن  دستشون درد نکنه راستی من و محمدطاها هنوز هدیه باباش ندادیم قرار شده هفته دیگه به بابا کادو بدیم محمدطاها و ابوالفضل همدیگر رو همش بغل می کردند سر خوردن کیک یه مقداری از  کیک روی زمین ریخت طبق معمول مادر خانواده البته بعد از شام بعدش وقتی مهمونا رفتند کلی خسته شده بودیم و با محمد طاها نمی دونم کی خوابم برد محمدطاها مامانی خیلی خیلی دوستت دارم ...
25 شهريور 1392

بدون عنوان

ما قرار پنجشنبه بریم تولد ابوالفضل آخه داره یک ساله می شه ابوالفضل جون تولدت مبارک       ...
25 شهريور 1392

بدون عنوان

سلام این دو روز اتفاقات زیادی افتاد اول اینکه آقا محمدطاها با پول عیدش یک ماشین خیلی خیلی خوشگل خرید و شهربازی رو بی خیال شد تازه روز پنجشنبه ابوالفضل به خاطر عفونت زیاد تو بیمارستان بستری شد طفلی کلی تب داشت  به خاطر همین به جای شهربازی رفتیم بیمارستان و به ابوالفضل کوچولو سر زدیم ایشاء الله امروز مرخص می شه دو روز بعد دکتر معاینه اش کرد و  به ابوالفضل کوچولو دارو داد   و مرخصش کرد ابوالفضل هم با خوردن داروهاش خوب شد   تازه کلی دیروز تو خونه مشغول ماشین بازی بود که فکر کنم حسابی بهش خوش گذشت چون کسی باهش کاری نداشت و توی حال و پذیرای با ماشیناش خوش می گذروند. ...
24 شهريور 1392

مراسم اختتامیه مهد کودک خرداد 92

سلام ببخشید خیلی دیر کردم آخه خیلی مشغول کار هستم خوب پسر گلم آقا محمدطاها خبر دارید که توی مراسم اختتامیه مهدکودکش خیلی خیلی خوشگل و با وقار شرکت کرد و تونست کلی برنامه های جالب اجرا کنه مثل قرآن خوندن ، شعر، ورزش، نمایش تئاتر راستی گفتم که توی تئاتر نقش قوریاغه رو بازی می کرد. خلاصه که خیلی بامزه شده بود بعد از مراسم کلی تشویقش کردند چند تاعکس از مراسم رو برتون می ذارم امیدوارم لذت بعببرید. ...
24 شهريور 1392

بدون عنوان

مشهد کلی بهش خوش گذشت مخصوصا که هما هم باهش بود آخه با هما بازی می کنه تقریبا هفت ماه با هم اختلاف دارند تازه سرزمین موجهای آبی رفت کلی بهش خوش گذشت و اصلا دلش نمی خواست از آب بیرو بیاد این سفر خیلی جالب بود مخصوصا تو راه که خیلی خیلی خوش گذشت توی قطار عمه الهامش حسابی عصبانی شده بود آخه ابوالفضل نمی خوابید جا کوچک بود ولی بعدش وقتی حرفهایی رو که زده بود بهش می گفتیم خودش کلی می خندید خلاصه که سفر پرخاطره ای بود   ...
24 شهريور 1392