محمد طاها محمد طاها ، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

یادداشتهای فرزندم

خاطرات جدید

سلام گلم امروز یکسری از عکسهای خاطره انگیز رو برات میگذارم یاد اون ایام بخیر عید غدیر و نذری پسرم پسر گلم در استخر منزل جدید ...
12 شهريور 1397

برای پسرم

مثل دیوارهای کوتاه، وقتی باران می‌چکد از آجرهای ترک‌خورده‌ی‌شان،‌ همان قدر تر و تازه، مثل جوجه‌های رنگی وقتی کز می‌کنند کف دستهایت و بعد که نگاه شان می‌کنی می‌بینی توی گرمای دستهایت خوابشان برده، همان قدر نرم و نازک. مثل کاشی‌های پر از طرح گل و گلدان مسجد نصیرالملک، همان‌قدر زرد و صورتی. مثل ساعت نه صبح شیراز، یازده شب استانبول، دوازده ظهر تهران. مثل  خانه‌های قدیمی که وسط اش یک حوض لاجوردی بود و عصرها صدای خانه می‌شد صدای آبی که از سر انگشتان پری برهنه‌ای در وسط حوض می‌چکید. تو؛ تو تمام حس‌های قشنگی هستی که در تمام عمر تجربه کرده‌ام. آن وقتهایی که مثل...
4 شهريور 1397

تقدیم به پسرم

امشب بعد سالها گذرم خورد به خاطره های خیلی دوربه اینجابه جایی که زمانی پر از حس ناب بود و حال تنها از ان حس ناب خاطره هایش مانده امشب بعد از ماهها دلم خواست باز بنویسم برای پسرم که هنوز کودک است که هنوز عشق است که هنوز مهنای شیرین من است مهنای شیرینم گواراترین شیرینی ناب من پسرکم نه ساله ی من ممنون که هستی برای روزهایی که باید باشی تا منه مادر حس کنم که زیباترین روزهای زندگی ام خلاصه ایی از بودن های توست تویی که بزرگ میشوی و مرهم تمام درد ها و دلتنگی های من دوستت دارم با تمام وجود
4 شهريور 1397

پسرگلم

محمدم تو تمام زندگی من وپدرت هستی دیروز برای اولین بار رفتی نانوایی برام دوتابربری گرفتی مرسی که هستی بزرگ شدی قشنگم ...
4 شهريور 1397