محمد طاها محمد طاها ، تا این لحظه: 15 سال و 9 روز سن داره

یادداشتهای فرزندم

برای توکه زندگیم با تو رنگی شد

1397/7/4 9:53
نویسنده : مادر
155 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر نازنینم، گفتم برایت بنویسم از آنچه در دل دارم و نمی توانم بگویم… شاید مجالی نباشد که برایت بگویم… نمی دانم که اصلا این دلنوشته روزی چشمهای زیبای تو را زیارت خواهد کرد یا نه… نمیدانم آن روز ها کجایی و شبها در آغوش کدام یار آرامش را در می یابی و صبح ها با نسیم نفس کدام دوست بیدار می شوی… ولی مهم این است که الان شبهایم را با گرمای آغوش تو آغاز می کنم و صبح ها با صدای نفس تو روز را از سر می گیرد

كوچک رويايی من
دنيا اگر خودش را بكشد نميتواند
به عشق من به تو شك كند.
تمام بودنت را حس مي كنم…
حاجتی به استخاره نيست
عشق ما… عشق من و پدرت به تو
عشق تو به من و پدرت
يك پديده است…

مادر شدن ، عبوراز سخت ترین امتحان خداوند برای من بود.تواین مسیر گاهی ناشکری کردم وهر از گاه شکری.

خداوند ، کمکم کن که درادامه مسیر سربلند باشم.هم پیش تو وهم پیش زیباترین هدیه ای که به من بخشیدی.

با تمام مداد رنگی های دنیا

به هر زبانی که بدانی یا ندای

خالی از هرتشبیه و استعاره و ایهام

تنها یک جمله برایت خواهم نوشت

دوست دارم فرزند عزیز تر از جانم

خواب را به چشم هایت دعوت میکنم

بخواب کودک ِ دلنشین ِ دلبر  ِ من

ستار ها چه کوک میخوانند ! برای بهانه های خواب ِ تو

چشم هایت چه دلبرانه است !

ناز کنار ِ ناز ِ تو هیچ است ...

دستهایت بوی روزهای عشق ِ مرا میدهد.

چشم هایت تمام ِ فصل های عاشقیست...

 تو عشقی ؟

یا عشق تو ؟

چه عاشقانه میشود  نگاه هایمان

وقتی به هم میرسند ...

بخواب کودک ِ دلنشین ِ دلبر ِ من

باغ ِ گل کنار ِ چشم های تو بی طراوت است...

تو از بس برای من عزیزی !             خودم را فراموش کرده ام ...         چاوکم...

تو کودکی های منی یا کودکی های پدرت ؟

تو کدام ِ مایی ؟                که انقدر دلنشین و ُ دلبرانه ای !

فدای تو تمام ِ لحظه های من.           چاوکم...

بابا نوشت : بابا تو رو اندازه ی حرفای نگفته که تو دلش مونده دوست داره...

بابا چقدر عاشقانه تو رودوست داره. حرفای نگفته ی بابا از ستاره ها هم بیشتره

محبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبت

پسندها (3)

نظرات (1)

مامانیمامانی
4 مهر 97 10:46
چه حرفهای عاشقانه و زیبایی
و چه خوب حس مادری رو توصیف کردینآرام
مادر
پاسخ
مرسی عزیزم ممنونم که وبلاگ پسرم را نگاه می کنیدمحبت