شیرموز خوردن
جشن امام حسن
من و طاها رفتیم برای جشن تولد امام حسن خونه دوستم لباف طاها اونجا ۲ تا نذر کرد یکی از اونها این بود که خدا بهش یه آبجی بده یکی دیگه ام شاگرد اول بشه ایشالله همیشه موفق باشی ...
طاها در راه مشهد
سفر مشهد امسال
پسرم در مغازه اسباب بازی فروشی
یه عکس ناز
دعا برای پسرم
فرزند خوبم امروز برایت اینگونه دعاکردم! خدایا ! بجز خودت به دیگری واگذارش نکن! تویی پروردگار او! پس قرارده بی نیازی درنفسش ! یقین دردلش ! اخلاص درکردارش! روشنی دردیده اش! بصیرت درقلبش ! و روزى پر برکت در زندگیش. آمین
نویسنده :
مادر
8:48
برای نفس زندگیم
دریایم،محمدم پسرکم! تمام وجودم را ارزانیت میکنم، ارزانی خنده های شیرینت ،ارزانی نگاه معصومت و ارزانی قلب مهربانت... دریای بیکران من! آن زمان که نگاهت میکنم تمام غصه ها از دلم رخت میبندد. نهال کوچک باغ زندگیم! شیره جانم را به پایت میریزم تا قد کشیدنت را شاهد باشم، تا به اوج رسیدنت را ببینم... لحظه ای را که نگاهت در نگاهم گره میخورد با دنیا و تمام شادیهایش عوض نمیکنم... مگر من جز شادیت چه میخواهم بهانه زندگیم کاش میدانستی که نفسم به نفست بند است کاش میدانستی شادیم در گرو لبخند زیبایت است و اصلا بودنم به خاطر بودن توست عزیز دل مادر دوستت دارم! ...
نویسنده :
مادر
8:43