محمد طاها محمد طاها ، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره

یادداشتهای فرزندم

اولین لالای که برات خوندم

1395/9/7 9:38
نویسنده : مادر
117 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی به دنیا اومدی و تو رو با خودم بردم خونه شب اول از ترس تا صبح نتونستم بخوابم با بهت و حیرت  نگات  میکردم هنوز باورت نکرده بودم باور نکرده بودم که تو متعلق به من هستی باور نکرده بودم که مادر شدم  ترس تمام وجودم رو گرفته بود میترسیدم بخوابم و تو گریه کنی و من متوجه نشم یا اینکه تو خواب برات یه اتفاق بیفته با همه اضطرابم آروم بغلت کردم و شروع کردم باهات صحبت کنم اون شب تا طلوع سپیده باهات صحبت کردم برات از دنیایی گفتم که تازه پا بهش گذاشته بودی برات از مردی ها و نامردی ها گفتم برات از فرشته و اهریمن گفتم بهت گفتم هواستو جمع کن تو آسمونی هستی بپا یه وقت زمینی ها زمین نکشنت نه مهرشونو باور کن نه بی مهریاشونو هواستو جمع هولت میدن پرتت میکنن بهت میخندن....... بابات به خاطر تو اون شب تمام شریعتی و سیدخندان را بالا پایین می رفت تا برات شیر بگیره خیلی شب جالبی بود

لالا لالا گلم باشی

همیشه همدمم باشی

بزرگ شی مونسم باشی

لالا گل باغم بخواب ای کودک نازم

لالا گل نازم بخواب ای محرم رازم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)