درد و دل
وقتي خدا محمد طاهای قشنگم رو به من داد انگار يه تيكه از قلب ماماني ازش جدا شد و افتاد روي زمين .
محمدطاهای من ! نازگلم! تو يه تيكه از قلبمي كه در بيرون از قلب من مي تپي
صبح؛یعنی آغاز و آغاز یعنی ،لبخندهایی که از ته دل باشد .... یعنی لبخند تو زندگی من خنده ی یک شاپرک است
برگل ناز زندگی رقص دل انگیز خطوط لب توست؛ زندگی با تو شیرین است... و بدون تو هرگز .....
دوریمان معنا ندارد چون تو قل❤ب منی!
پس ات نمی دهم ... به هیچ ساعتی به هیچ دقیقه ای به هیچ قیمتی...! سخت چسبیده ام تمامت را... مگر چیز دیگری در دنیا جای تو را میگیرد که راحت از دستت بدهم ...! دوستت دارم دوستت دارم و این بهانه نیست دلیل زندگی من است! دلم ضعف میرود برای دنیای مادری دنیایی که متعلق به خودت نیستی همه جا حضور کسی را احساس میکنی که انقدر بی پناه هست که فقط آغوش تو آرامش میکند آنقدر کوچک است که فقط دستهای تو هدایتش میکند مادر بودنم را دوست دارم چون به بودنم معنا میدهد چون ارزشم را به رخم میکشد ویادم میدهد که هزار بار بگویم جانم❤