محمد طاها محمد طاها ، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

یادداشتهای فرزندم

صحبت با خدا

ﺍﯾﻤـــﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ . . .ﮐــﻪ ﻗﺸﻨـﮕـﺘــﺮﯾﻦ ﻋﺸــﻖ ﻧﮕــﺎﻩ ﻣﻬــﺮﺑـــﺎﻥ ﺧــﺪﺍﻭﻧـــﺪ ﺑـﻪ ﺑﻨـﺪﮔـﺎنﺍﺳــﺖ . . . ﺯﻧـــﺪﮔــﯽ ﺭﺍ ﺑـــﻪ ﺍﻭ ﺑﺴــــﭙﺎﺭ . . .ﻭ ﻣﻄـﻤﺌـــﻦ ﺑـــﺎﺵ ﮐﻪ ﺗــﺎ ﻭﻗﺘـــﯽ ﮐــﻪ ﭘﺸﺘــﺖ ﺑــﻪ ﺧـــﺪﺍ ﮔــﺮﻡ ﺍﺳــﺖ ﺗﻤـــﺎﻡ ﻫــﺮﺍﺱ ﻫـــﺎﯼ ﺩﻧﯿـــﺎ ﺧـﻨـــﺪﻩ ﺩﺍﺭ ﺍﺳــﺖ..      خدایا عاشق آرامش اسمتم.. ” خدایا ” تو را عاشق دیدم و غریبانه عاشقت شدم تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم تو را وفادار دیدم و بی وفایی نمودم ولی هر کجا که رفتم سرشکسته بازگشتم تو را گرم دیدم و در سردترین لحظات به سراغت آمدم اما… تو مرا چه دیدی که همچنان بخشنده و توبه پذیر و مشتاق بنده ات ماندی ؟ فقط خداست که … میشود با دهان بست...
17 مرداد 1398

حرف قشنگ

آدمک آخردنیاست بخند… آدمک عشق همین جاست بخند… دسته خطی که توراعاشق کرد… شوخی کاغذی مابودبخند… آدمک خرنشوی گریه کنی… کل دنیا سراب است بخند… آن خدایی که بزرگش خواندی… به خدامثل توتنهاست بخند… دلم که میگیرد به آسمان نگاه میکنم......... آنوقت با خود میگوییم این همان آسمانیست که بقیه ی آدم هایی که غمگینند به آن نگاه میکنند..... حس خوبیست....... تازه میفهمی که تنها نیستی..... قشنگتر از اون اینه که یه کسی هم از اون بالا همه ی ما رو نگاه میکنه......... ای که دلت شکسته.... بدون که تنها نیستی .... ...
17 مرداد 1398

درد و دل مادر و پسری

سلام قشنگ مامان ! نمیدونم چرا ؟ اما امروز دوست دارم باهات درد دل کنم . چقدر سخته مادر با بچه اش درد دل کنه اما ... با کی حرف بزنم منکه جز تو بابات کسی رو ندارم محمدم امروز خیلی از نامردی های روزگار دلم گرفته، دلم از بی محبتی و بی معرفتی اطرافیان گرفته این که من همیشه در مورد آنها چطوری بودم و اونها با من چه کردند! محمدم من همیشه سعی کردم توی این وبلاگ یکسری چیزها رو به تو یاد بدهم امروز می خواهم بهت بگم پسر گلم تو زندگی سعی کن تحت هیچ شرایطی در ظاهر وقتی شخصی را میبینی با آن بخندی اظهار محبت کنی ولی پشت سرش یه جور دیگه ، نون و نمک کسی رو نخوری و بری پشت سرش حرف بزنی بدون که این کار قلب کوچیکتو سیاه می کنه محمدم ...
9 مرداد 1398

باغ کتاب

عکسهای محمد طاها در ارودیی باغ کتاب با دوستای جدیدش کلی بهش خوش گذشته   ...
31 تير 1398