محمد طاها محمد طاها ، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره

یادداشتهای فرزندم

بدون عنوان

این عکس صاحب مجلس زنبور کوچولو آخه مادرش اتاق رو با تم زنبور تزیین کرده بوده خیلی قشنگ بود ...
31 شهريور 1392

بدون عنوان

پدر جان ،  با یك دنیا شور و اشتیاق وضوی عشق می گیرم و پیشانی بر خاك می گذارم و خداوند را شكر می كنم كه فرزند انسان بزرگ و وارسته ای چون شما هستم.  پدر جان عاشقانه دوستت دارم و دستانت را میبوسم. و از ته دلم قبولی شما را در دانشگاه تبریک می گم پدر جان ، دلم برایت تنگ شده . از طرف محمدطاها و مامان ...
31 شهريور 1392

بدون عنوان

تبریک سلام به همتون خیلی چاکریم   میدونین چی شده  احمد آقا دانشگاه قبول شده اشک شوق منو ببینید   حالا دست دست دست     ...
30 شهريور 1392

بدون عنوان

خداوندا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــداوندا.....   قرارم باش و یارم باش ..... جــــــــــــــــــــــــــــــــــهان تاریکی محـــــــــــــــــــــــض است         میترسم..                         کنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــارم باش.... امتحان عشق ...
30 شهريور 1392

بدون عنوان

محمد طاها توی جشن تولد با باباش کلی کشتی می گرفت و هر بار که می خورد زمین کلی می خندید مامان قربوش بره مرد حتی اگه دردش بگیره گریه نمی کنه جداً محمدطاها نسبت به بچه های همه سن و سالش هم ماشاء الله خوب می فهمه هم خوب درک می کنه یه نمونه اش بگم باور نمی کنید ما چند روز پیش رفته بودیم امام زاده صالح وقتی رسیدم براش یه انگشتر خریدم بعدش گفتم آقای محمدطاها دیگه پول باهم نیست بهونه گیری نکنی بچه تا مترو حرف نزد تا اینکه تو مترو بهش گفتم محمدطاها چی شده مامان گفت مامان جون ببخشید ولی من تشنه ام گفتم خوب چرا نگفتی؟ گفت آخه شما پول نداشتید عیب نداره میریم خونه آب می خوریم باور کن اگه بچه دیگه ای بود کلی بهونه گیری می کرد و این بچه تا خونه هیچی نگفت ...
30 شهريور 1392

بدون عنوان

پسرم محمدطاها برای ، من یعنی همه دنیا ... یعنی هدیه ای از جانب حضرت دوست به بی لیاقت ترین بنده روی زمین ... هدیه ای که سرمه چشم من است تا روزی که از نعمت حیات برخوردارم ... پسرم ، نازکم ، عزیزکم ... به لطف حضور تو ، لحظه لحظه زندیگیم پر است از حسهای خوب ، لحظه های بی تکرار ... حسهای ناب بی نظیر ، جدای از حس مادر شدن ... تجربه های بی بدیل ، سرشار از انرژی ... نازنینم به حرمت این حسهای قشنگ برای همیشه ناب ناب بمان خیلی خیلی دوستت دارم ...
30 شهريور 1392

بدون عنوان

  بعد از دادن کادوها تا اومدن شام بچه مشغول تماشای کارتون از شبکه پویا شدند کارتون جالبی بود ...
30 شهريور 1392